p20

#خواندن_فیک_بدون_کامنت_لایک_حرام_است😂❤️
تهیونگ:ببینم کسی نمیخواد اینجا منو تحویل بگیره؟(از این به بعدعلامت تهیونگ:_)
بعدش با بیخیالی من رو کنار زد و کای رو بغل کرد.
_چطوری داداش؟
کای:عالی تو بگو چ خبر؟
یون هم به جمعشون پیوست
منو جونگ هم کنار هم باهم حرف میزدیم
+ببینم دخترت کجاست؟
جونگ:همینجاست از وقتی شنیده تو اومدی دل تو دلش نیست(ی توضیح کوتاه:جونگ و همسرش سه سالی یربار به دیدن یوحا میرفتن ایتالیا بخاطر کار همسر جونگ اما بقیه بعد۷سال یوحا رو دیدن)
+دلم براش تنگ شده
جونگ:ماهم دلمون برا تنگ شده بود...چرا اینقدر دیر برگشتی!؟اصلا چرا رفتی.
همیشه نگران بودم که کسی اینو ازم بپرسه ...چرا رفتی...چرا انقدر دیر برگشتی.
من بمونم و سکوتم،
یون:اه بچه ها حوصلم سر رفته.
برای اینکه از جواب دادن به جونگ طفره برم گفتم:
+چیکار کنم میخوای پاشم برات برقصم؟؟
یون:بد هم نمیگی ها....اصلا هممون میریم وسط ی تکونی به خودمون میدیم...خوبه؟
یهو صدای تو دماغیه نارین بلند شد که گفت:
~کی اصلا با تو میرقصه؟؟
رفتم دست یون رو گرفتم و با لبخند گفت:
+من ....من باهاش میرقصم
که کای طرف جونگ رفت و گفت:
کای:تا وقتی هم که شوهر خواهرم بیاد من باهاش میرقصم
فقط تهیونگ و نارین مونده بودن که نارین همونطور که خودش رو از بازوی تهیونگ اویزون کرده بود گفت:
~خب منو ته هم باهم میرقصیم
همگی باهم رفتیم وسط موزیک ملایم و دلنشینی پلی شده بود...هممون میرقصیدیم...البته اون وسط شبیه سیرک بود که منو یون هم جزوه اجرا کننده هاش بودیم..چون یوه همش میخره بازی در میاورد.یهو ی قسمت از رقص رسید که پارتنر های رقص باید چرخی میزن و جاشون رو عوض میکردن،همینطور که چرخی زدم دستای یون ازم جدا شد و بجاش دستی کشیده و پهنی دور کمرم رو گرفت،عطر تنش رو وارد ریه هام کردم.
نامزد عزیزم پارتنر رقصم شده بود.
نگاه سنگینش رو روی خودم حس میکردم سرم رو بالا گرفتم و نگاهش کردم.
جز به جز صورتم رو از مگاهش گذروند
توی این مواقع حس عجیبی به ما دخترا دست میده
خجالت!درسته خجالت
مگه میشه کسی که عاشقشی بهت زل بزنه و زیر نگاهش ذوب نشی
زل زده بپد بهم،طاقت نیاوردم و دوباره سرم رو پایین گرفتم و نگاهمو به دکمه پیراهنش دادم،احساس میکنم دمای بدنم به نقطه ی جوش رسید.چقدر داغ شدم من!
_یوحا!!
گفته بودم چقدر اسمم قشمگه؟!نه!چون تا حالا از زبون تو نشنیده بودم،
یهو از دهنم در رفت و گفتم:
+جانم!؟
این چی بود من بلغور کردم؟؟خودمم جا خوردخدایا منو شلغم کن تا اصلا حرف نزنم،سرمو بالا نگرفتم اخه از حرفم خجالت کشیدم
_جونت بی بلا
جااااااااااان!!!کیم تهیونگ خودتی؟؟
من تب کردم اونوقت تو هذیون میگی؟؟
_منو ببین
نفس عمیقی کشیدم و سرم رو بالا گرفتم
نگاهمون به هم گره خورد،
چرا نمیشه چیزی رو از چشماش خوند؟
مردم میگن احساس افراد رو میشه از چشماشون خوند،اما چرا توی چشمای تو هیچی نیست؟
شاید بخاطر اینه که هیچ احساسی نسبت به من نداری.
این موزیک هم تموم شدنی نبود،دیگه تحمل نگاهش رو نداشتم و فوری ازش جدا شدمو فاصله گرفتم به سمت میز نوشیدنی ها رفتم و یه لیوان اب خنک برداشتم.
یه نفس اب رو سر کشیدم
دستم رو روی صورتم گذاشتم هنوز هم داغ بودم
چه عجب ما ی بار بدون دعوا کنار هم بودیم!
•ببخشید ی لیوان اب لطف میکنین
بدون اینکه برگردم
ی لیوان اب برداشتم و به فرد پشت سرم دادم
•ممنون.
+خواهش میکنمقدمی به جلو برداشتم ولی با شنیدن صداش سر جام برگشتم
•من تِدی هستم و شما؟
لبخند مصنوعی روی لبم نشوندم،
بی ابی بود اگه میزاشتم و میرفتم.
+منم یوحا هستم.
نگاهش حس بدی رو بهم میداداز اون نگاه های چندش اور...خوشم نیومد..بهتره زودتر در برم.
•خوشبختم لیدی
دستش رو به طرفم دراز کرد
ایش چندش!خیلی ازت خوشم میاد که بهت دست هم بدم؟
توی همینذحین یهو دیتی از کنارم رد شد و دست اون مرتیکه رو گرفت.
....:منم خوشبختم از اشناییت تِدی!
_____________________________
غلط املایی بود معذرت❤️✨
به نظرتون کی دست تدی رو گرفت؟؟
نظرت رو بهم بگو 🍓
دیدگاه ها (۲۰)

p21

p22

p19

p18

black flower(p,245)

شوهر دو روزه. پارت روال زندگی

black flower(p,265)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط